سد قجور تکاب

سد قجور در شهرستان تکاب در ۵ کیلومتری شرق شهر تکاب و ۲ کیلومتری شمال‌شرق روستای قجور در فاصله حدود ۳۰۰ متری جاده آسفالته تکاب – یولقون آغاج در داخل یک دره با پهنا و ژرفای کم قرار دارد . سد قجور در سال ۱۳۲۳ شمسی توسط مرحوم حسین علی سردار افشار بنا و فرزندش فتحلعی افشار (آنرا) در سال ۱۳۲۸ باتمام رسانید”. اما وجود کتیبه دیگری در بالای دریچه تخلیه رسوب که کلمات حک شده برآن بشدت مخدوش شده است، تاریخ فوق را مورد تردید قرار می دهد. احتمالا” تاریخ بنای سد سد قجور به قبل از زمان مذکور بر می گردد. در سالهای اخیر یک مرحله تعمیر ناهماهنگ در نیمه راست تاج سد قجور و پوسته بالادستی آن با استفاده از بتن و دهها تعمیر موضعی با استفاده از ماسه و سیمان صورت گرفته است که با مصالح اصلی سد همگونی ندارد و اصالت ساختمان سد را مخدوش نموده است.

سد قجور تکاب

سد قجور تکاب با هدف تامین آب کشاورزی و شرب روستاهای پائین دست احداث شده است و مدتی نیز از آب ذخیره شده این سد برای آبیاری فضای سبز شهر تکاب استفاده می شد، بدنه سد قجور با استفاده از سنگهای تراش خورده بدون بند در رویه بالادستی و پائین دستی ساخته شده که میان آنها را با سنگ لاشه و ملات ماسه آهک پر کرده اند. حداکثر ارتفاع سد از پی ۱۸ متر، طول تاج ۸۲.۵ متر و عرض آن ۶.۵ متر در تاج و در حدود ۸ متر در پی می باشد. این سد از نوع ذخیره ای است و در عرض دره ای قرار یافته که دارای یک مجرای دو شاخه و رودآب است. در ابتدای شاخه چپ یک چشمه قرار دارد که در بیشتر ایام سال فعال می باشد و آب آن به دریاچه سد جاریست.
شاخه راست که محل عبور رواناب ها یا آب بارش‌هاست در ایام معدودی از سال آب دارد. عمده رسوبات موجود در دریاچه از این آبراهه حمل شده اند . سد ذخیره ای قجور در ابعاد و نوع خود گوهری بشمار می رود. اصول هیدرولیکی سازه ای و پی سازی در ساخت آن رعایت شده و شناخت طراحان و سازندگان سد از طبیعت اطراف خود در حد کمال بوده است. انتخاب ساختگاه سد، نوع سد، سیستم های آبگیر و تخلیه رسوب، نوع و محل سرریز و سیستم انتقال آب از پای سد به محل مصرف همگی با در نظر داشتن اصول مهندسی و امکانات محلی آنزمان طرح و اجرا شده اند .
منابع:نگاه-خبرگزاری جمهوری اسلامی

پیرمرد تکابی هنگام صعود به قله «ایوب انصار» جان باخت

رییس مرکز فوریت های پزشکی تکاب گفت: پیرمرد ۶۵ ساله اهل این شهرستان هنگام صعود به ارتفاعات کوه ایوب انصار روستای دورباش جان خود را از دست داد.

محمدسعید امیدی روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: این پیرمرد بومی که از شهرستان ساوه برای حضور در آیین سنتی اهالی روستای دورباش در آغاز فصل تابستان به تکاب آمده بود به همراه جمعی از روستاییان، در حال صعود به قله ایوب انصار بود که دچار ایست قلبی و تنفسی شد و جان باخت.
وی بیان کرد: پیرمرد تکابی که سابقه بیماری قلبی داشت، هنگام صعود به این کوه احتیاط‌های لازم را رعایت نکرد و دچار این حادثه شد.

رئیس مرکز اورژانس تکاب اظهار داشت: کارکنان این مرکز به همراه ۲ دستگاه آمبولانس پس از اعلام ایجاد مشکل قلبی و تنفسی برای این پیرمرد بلافاصله به کوه ایوب انصار تکاب اعزام شدند اما با وجود انجام عملیات احیا به دلیل ایست قلبی موفق به نجات وی نشدند.
امیدی گفت: با توجه به شرایط جغرافیایی و سخت گذر بودن مسیر و سختی راه دسترسی، یکی از پرسنل اورژانس تکاب برای امداد رسانی به این پیرمرد، با پای پیاده خود را به قله کوه رساند.
وی بیان کرد: جسد بی جان این پیرمرد تکابی توسط آمبولانس هلال احمر به بیمارستان این شهرستان منتقل شد.
به گزارش ایرنا، اهالی روستای دورباش در ۱۴ کیلومتری تکاب هر ساله بر اساس باورهای کهن در آخرین روز از فصل بهار به منظور برگزاری آئین سنتی پیش از برداشت علوفه به کوه "ایوب انصار" این روستا صعود کرد و در بقعه واقع در قله این کوه به نیایش و شکر گذاری می‌پردازند؛ این آئین سنتی امسال نیز با حضور بیش از ۶۰۰ نفر از کشاورزان و اهالی روستای دورباش عصر روز گذشته / جمعه / ۳۱ خرداد ماه جاری برگزار شد.
به گزارش ایرنا، بقعه ایوب انصاری در بالای کوهی به همین نام در ۱۳ کیلومتری جنوب شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی قرار دارد و دارای ناهمواری‌هایی است که از روستای دورباش از توابع بخش مرکزی تکاب عبور می‌کند و سپس به صورت جاده سخت گذر به قله کوه منتهی می‌شود.
این کوه که نام آن برگرفته از بقعه مورد ذکر، کوه ایوب انصار نامیده شده، ۲۵۱۲ متر ارتفاع دارد و از بالای آن، دشت‌ها و مزارع گندم واقع در اطراف تا کیلومترها دیده می‌شود.
موقعیت جغرافیایی این ارتفاع نیز به گونه‌ای است که از فاصله دور می‌توان بقعه را در بالای آن تشخیص داد.

فرماندار: پیشنهاد فعالان محیط زیست توسط مسوولان مرتبط تکاب لحاظ شود

فرماندار تکاب گفت: ادارات در جلسات کاری و کارگروه های تخصصی از فعالان محیط زیست و دوستداران طبیعت دعوت کنند و پیشنهادهای آنان را مورد بررسی قرار دهند تا در صورت امکان بستر اجرای آنها فراهم شود.

به گزارش ایرنا، علی مکرمی روز شنبه در کلاس توجیهی زمین پاک در پژوهش سرای دانش آموزی امام صادق (ع) این شهرستان افزود: توجه به دغدغه های فعالان محیط زیست و دوستداران طبیعت در زمینه ارتقای شاخص های زیست محیطی بسیار موثر است و مسوولان ادارات در این زمینه باید فعالانه تر عمل کنند و از مشارکت و مشورت این قشر در اجرای برنامه های خود بهره مند شوند.
فرماندار تکاب ادامه داد: تغییر نگرش در حفاظت از محیط زیست نیازمند فرهنگ سازی، پیشگیری و آموزش های مستمر و مداوم است.
مکرمی اظهار داشت: برای ایجاد زمین پاک و محیطی عاری از زباله باید آحاد مردم مشارکت کنند و از این رو فعالان فضای مجازی و شبکه های اجتماعی باید بسترهای لازم برای فرهنگ سازی و آموزش همگانی در حفظ محیط زیست و صیانت از طبیعت را فراهم کنند.
وی با تاکید بر استفاده از ظرفیت مدارس در آشنایی نسل جوان و نوجوان در حفاظت از محیط زیست افزود: اداره محیط زیست با همکاری آموزش و پرورش باید آموزش های زیست محیطی دانش آموزان را از سنین کودکی و نوجوانی جدی بگیرند و با برنامه ریزی مدون دوره های مختلف و متنوعی برای دانش آموزان برگزار کنند.
به گزارش ایرنا، فرماندار و جمعی از مسوولان محلی به همراه دوستداران محیط زیست امروز /شنبه/ در اقدامی نمادین به مناسب روز ملی زمین پاک، زباله های معابر عمومی کمربندی شهر تکاب را جمع آوری کردند.
دوم اردیبهشت مصادف با 22 آوریل سال میلادی به عنوان روز جهانی زمین پاک نامگذاری شده است و برنامه های این روز امسال در کشورمان با شعار «حفاظت از گونه های زیستی، نه به زباله و نه به کیسه های پلاستیکی» برگزار می شود.

جشن های شب چله در تکاب

 

مهاباد- ایرنا- اهالی تکاب در جنوب آذربایجان غربی با برگزاری جشن ها و آیین های ویژه شب چله به استقبال این رسم کهن و سنتی رفتند.
عکاس: امیر خالق نژاد

جشن های شب چله در تکاب

مهاباد- ایرنا- اهالی تکاب در جنوب آذربایجان غربی با برگزاری جشن ها و آیین های ویژه شب چله به استقبال این رسم کهن و سنتی رفتند.
عکاس: امیر خالق نژاد
30 آذر 1397
18:58
عکس: ایرنا
12 عکس
ارسال به دوستان
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786401.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786402.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786403.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786404.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786405.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786410.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786415.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786420.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786427.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786432.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786434.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
" href="http://img6.irna.ir/1397/13970930/3662635/n3662635-6786435.jpg" rel="PhotoGalleryNew1">
 
 

چهل گام/تکاب ما برای آن که ایران گوهری تابان شود

سالهاست که خاک مقدس ات را در آغوش کشیده ایم، خاکی که برای حفظ وجب به وجب آن خون دل‌ها خورده ایم و امروز به دور از یاوه‌های بددلانِ روزگار، چشمِ امید به آینده ات دوخته ایم.

 
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز آذربایجان غربی، ایران اسلامی در چهلمین سال از عمربابرکت خود فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سرگذاشته است و امروز باوجود تمام دشمنی ها راه خود را ادامه می دهد.

در مسیر چهل ساله انقلاب به شهرستان تکاب می رویم، تا روایت گرِ گوشه ای از اقدامات روبه پیشرفت در این شهرستان باشیم.
 
 
 
 

مانور امداد جاده ای لحظه صفر در تکاب اجرا شد

 

مهاباد- ایرنا- مانور امدادرسانی جاده ای لحظه صفر با هدف خدمات رسانی سریع و به موقع به مصدومان و حادثه دیدگان سوانح جاده ای در تکاب اجرا شد.

دبیر شورای هماهنگی مدیریت بحران تکاب روز سه شنبه در جریان برگزاری این مانور گفت: مانور جاده ای لحظه صفر بر اساس یک حادثه فرضی و تصادف 2 خودروی سواری در پنج کیلومتری جاده تکاب - بیجار اجرا شد و بر اساس آن ادارات خدمات رسان و نیروهای امدادی بلافاصله در محل حادثه حاضر شدند.
حبیب الله شیوخی با بیان اینکه آمادگی نیروهای امدادی برای پیشگیری از افزایش تلفات انسانی در سوانح جاده ای از مهمترین اهداف این مانور است، ادامه داد: در این مانور جاده ای، وقوع حادثه رانندگی به پلیس 110 اطلاع داده شد و از طریق مرکز پلیس، ادارات و دستگاه های خدمات رسان تکاب با اطلاع از این سانحه در کمترین زمان ممکن برای امداد رسانی به مصدومان به محل سانحه اعزام شدند.
وی با اشاره به اینکه در مانور امداد جاده ای لحظه صفر تکاب عامل زمان و اعزام سریع نیروهای امدادی به محل حادثه از اهمیت بالایی برخوردار بود، اضافه کرد: در این مانور جاده ای دستگاه های اجرایی عضو شورای هماهنگی مدیریت بحران فرمانداری تکاب از جمله نیروهای امدادی و خدماتی ادارات راهداری و حمل و نقل جاده ای، مرکز فوریت های پزشکی، جمعیت هلال احمر، نیروی انتظامی، پلیس راه و آتش نشانی شرکت کردند.
دبیر شورای هماهنگی مدیریت بحران تکاب بیان کرد: بیش از 50 نفر از نیروهای امدادی و خدماتی شرکت کننده در مانور امداد جاده ای لحظه صفر تکاب علاوه بر افزایش توان و سنجش آمادگی خود برای حضور به موقع در سوانح جاده ای، نکات آموزشی و ایمنی لازم را فرا گرفتند.
شیوخی افزود: این مانور توسط کارشناسان اداره کل پدافند غیرعامل استانداری آذربایجان غربی و شورای هماهنگی مدیریت بحران تکاب مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت.
به گزارش ایرنا، تکاب در جنوب آذربایجان غربی در منطقه ای کوهستانی واقع شده و دارای جاده ای سخت گذر با گردنه های خطرناک است.
وضعیت نامناسب جاده ها و سخت گذربودن منطقه موجب بروز سوانح و تصادفات جاده ای فراوانی در این شهرستان می شود و در ماه های گذشته نیز بیش از 10 تن از اهالی تکاب در سوانح رانندگی در محورهای ارتباطی تکاب از جمله جاده های تکاب- شاهین دژ و تکاب- بیجار جان خود را از دست دادند و شمار دیگری نیز زخمی شدند.

680 هزار نوبت راس دام در تکاب مایه کوبی شد

 

مهاباد- ایرنا- رییس شبکه دامپزشکی تکاب گفت: 680 هزار نوبت راس انواع دام سبک و سنگین از ابتدای امسال تاکنون در این شهرستان برعلیه بیماری های دامی مایه کوبی شده است.

احمد بهرامی روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: مایه کوبی جمعیت دامی این شهرستان از ابتدای امسال تاکنون نسبت به مدت مشابه سال گذشته 30 درصد افزایش یافته است.
وی بیان کرد: 660 هزار نوبت راس دام سبک و 20 هزار نوبت راس دام سنگین امسال تحت پوشش خدمات واکسیناسیون قرار گرفته و مایه کوبی شده اند.
بهرامی ادامه داد: پیش بینی می شود تا پایان فاز دوم واکسیناسیون دام های سنگین در آبانماه امسال، بیش از 6 هزار رأس گاو و گوساله نیز علیه بیماری تب برفکی در شهرستان تکاب مایه کوبی شود.
رییس شبکه دامپزشکی تکاب اضافه کرد: این اداره با استفاده از توان بخش خصوصی و حضور به موقع و اطلاع رسانی گستره در سطح روستاهای تابعه شهرستان، برنامه های مبارزه با بیماری های دامی را از طریق انجام عملیات پایش، مراقبت و واکسیناسیون در سطح جمعیت دامی شهرستان انجام داده است.
بهرامی با بیان اینکه واکسیناسیون به موقع ضامن سلامتی دام ها و حافظ سرمایه دامداران است افزود: با توجه به آغاز فاز دوم واکسیناسیون دام های سنگین علیه بیماری پرمخاطره تب برفکی از نیمه مهر به دامداران توصیه می شود در سریع ترین زمان ممکن دام های خود را در مقابل این بیماری واکسینه کرده و با اکیپ های مایه کوبی شبکه دامپزشکی همکاری کنند.
به گزارش ایرنا تکاب با 81 هزار نفر در جنوب آذربایجان غربی واقع شده است و بیش از 36 هزار نفر از جمعیت آن در روستاها ساکن هستند و از طریق کشاورزی و دامداری امرار معاش می کنند.
بیش از 300 هزار راس دام سبک و سنگین در تکاب وجود دارد که با توجه به شرایط طبیعی و جغرافیایی منطقه و آب و هوای کوهستانی و مراتع باکیفیت، یکی از شهرهای مستعد در زمینه توسعه صنعت دامپروری به شمار می رود

بخش اعصاب و روان بیمارستان تکاب راه اندازی شد

 

مهاباد- ایرنا- رییس بیمارستان شهدای تکاب گفت: بخش اعصاب و روان این بیمارستان با هشت تخت بستری راه اندازی و تجهیز شد.

محمدرضا نجارزادگان روز پنجشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: این بخش دومین بخش استاندارد اعصاب و روان در سطح بیمارستان ها و مراکز درمانی آذربایجان غربی است.
وی بیان کرد: برای تجهیز بخش اعصاب و روان بیمارستان شهدای تکاب بیش از 200 میلیون ریال هزینه شده و با راه اندازی این بخش، نیاز تکاب به حضور پزشک متخصص اعصاب و روان رفع شده است.
وی اضافه کرد: راه اندازی و تجهیز بخش اعصاب و روان در بیمارستان شهدای تکاب موجب ارائه خدمات بستری و درمانی به بیماران شده و بیماران و خانواده های آنام برای انجام امور پزشکی خود به سایر شهرها مراجعه نخواهند کرد.
رییس بیمارستان شهدای تکاب گفت: حضور و فعالیت دائمی پزشک متخصص اعصاب و روان در تکاب در برنامه دانشگاه علوم پزشکی آذربابجان غربی از دیگر مزایای راه اندازی این بخش است.
نجارزادگان افزود: هم اکنون 10 پزشک متخصص در بخش های مختلف در بیمارستان شهدای تکاب مشغول به فعالیت هستند و تلاش می کنیم این تعداد افزایش یابد.
شهرستان تکاب با 81 هزار نفر جمعیت در جنوب آذربایجان غربی واقع شده است.
7514/3020/2093

ایستگاه نقاشی کودکان در تکاب برپا شد

 

مهاباد- ایرنا- همزمان با هفته ملی کودک ایستگاه نقاشی کودکان با حضور بیش از 50 کودک امروز /یکشنبه/ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تکاب برپا شد.

به گزارش ایرنا، جمعی از کودکان به همراه خانواده های خود در این مراسم در ایستگاه نقاشی حضور یافتند و در گروه های پنج نفری با مداد رنگی های خود آثار مختلف نقاشی را خلق کردند.
کودکان تکابی با لباس های رنگارنگ و سربندهای رنگی و بعضی با لباس های محلی فضای شاداب و با نشاطی را به این مکان بخشیده بودند.
کودکان در این ایستگاه نقاشی تصورات ذهنی خود از موضوعاتی مانند حفظ محیط زیست و احترام به طبیعت، صلح، دوستی و آشتی، خانواده و زندگی را با نگاه کودکانه بر روی کاغذ نقاشی کردند.
مفاهیم موضوع نقاشی کودکان با زبان ساده توسط مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در این ایستگاه نقاشی به آنان آموزش داده شد.
کودکان تکابی پس از کشیدن نقاشی ها، آثار خود را در معرض دید مردم در این ایستگاه نقاشی قرار دادند.
در حاشیه این مراسم شاد و متنوع، برنامه هایی مانند قرائت شعر و قصه نیز با همکاری مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این شهرستان برگزار شد که با استقبال کودکان و والدین آنان مواجه شد.
به گزارش ایرنا همزمان با هفته ملی کودک/ 14 تا 19 مهرماه/ بیش از 10 برنامه متنوع فرهنگی، هنری و ادبی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تکاب برگزار خواهد شد.
بیش از یکهزار کودک و نوجوان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تکاب عضویت دارند.
شهرستان تکاب با 81 هزار نفر جمعیت در جنوب آذربایجان غربی واقع شده است

10 صیاد متخلف در تکاب دستگیر شدند

10 صیاد متخلف در تکاب دستگیر شدند
محمدرضا صادقیان روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: این صیادان متخلف از شهرهای همجوار به تکاب آمده بودند که مجوز صید نداشته و در دریاچه سد ساروق با استفاده از قایق چوبی و تور، ماهیگیری می کردند.
وی اضافه کرد: این متخلفان پس از تعقیب و گریز، توسط ماموران یگان حفاظت محیط زیست دستگیر و از آنان یک قایق چوبی، تور ماهیگیری و مقداری ماهی کشف و پرونده آنان به مراجع قضایی ارسال شد.
وی با اشاره به اینکه هرگونه صید ماهی و آبزیان در حریم حفاظتی و دریاچه پشت سد ساروق و انداختن تور در محدوده این رودخانه و شعبه های آن ممنوع است، گفت: از ابتدای امسال تاکنون 30 نفر شکارچی و صیاد متخلف در سطح این شهرستان توسط یگان حفاظت محیط زیست شناسایی و دستگیر شده اند.
وی بیان کرد: منطقه شکار ممنوع 'بیان' در 40 کیلومتری حدفاصل شهرستان های تکاب و شاهین دژ و قسمتی از منطقه 'انگوران' در نزدیکی شهرستان زنجان از مناطق حفاظت شده شهرستان تکاب است.
به گزارش ایرنا، سد مخزنی ساروق (گوگردچی) بر روی رودخانه 'قراقیه' در 18کیلومتری شهرستان تکاب ساخته و عملیات بهره‌برداری آن از سال 1388 آغاز شده است.
این سد با هدف تأمین آب شرب و صنعت شهرستان تکاب به میزان 10میلیون مترمکعب در سال و نیز تأمین آب 5500 هکتار از اراضی کشاورزی این شهرستان به میزان 41 میلیون مترمکعب در سال، ساخته شده و اکنون آب شرب ساکنان شهر تکاب از این سد تأمین می‌شود.

مهدي گلزاري مدير روابط عمومي و امور بين‎الملل فرودگاه بين‎المللي امام خميني(ره) شد

با ابلاغ معاون امور فرودگاهي شهر فرودگاهي امام خميني (ره) مهدي گلزاري به عنوان مدير روابط عمومي و امور بين‎الملل فرودگاه بين‎المللي امام خميني (ره) منصوب شد.
گلزاری اهل شهرستان تکاب است.

محور تکاب - ایرانخواه در محاصره برف و کولاک/ تصاوير

بارش برف و کولاک در تکاب

کولاک شدید محورهای ارتباطی تکاب را فراگرفته است.

به گزارش خبرنگار  گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مهاباد ، رئیس اداره راهداری و حمل و نقل جاده ای تکاب گفت: کولاک شدید محورهای ارتباطی تکاب از جمله جاده دسترسی تکاب- شاهیندژ، ایرانخواه و تکاب- دندی را فرا گرفته  و  شهروندان از تردد و سفرهای غیر ضروری در این محور خودداری کنند.

کاظم پاشایی افزود: رانندگان به طور حتم از زنجیر چرخ و تجهیزات زمستانی استفاده کرده و به توصیه های پلیس راه و راهداران توجه کنند.

رئیس اداره راهداری و حمل و نقل جاده ای تکاب تاکید کرد : تجهیزات و خودروهای نمک پاش و برف روب اداره راهداری و حمل و نقل جاده ای تکاب در گردنه های سخت گذر از جمله گردنه مائین بلاغ در محور تکاب- شاهیندژ مستقر است و راهداران به طور مداوم مشغول بازگشایی جاده های اصلی و محور های روستایی هستند.

شماره ۲۶و۲۷ماهنامه تکاب  منتشر شد

توزیع شماره ۲۶و۲۷ماهنامه تکاب


مراکز تهیه :
مطبوعاتی خالق نژاد، جنب  اداره مخابرات
فروشگاه آتیه کالا:چهار راه، نرسیده به بانک ملی
جنب نان روغنی برادران مشرفی:خیابان بهشتی، روبروی قصابی رحیم نژاد

یادواره بانوان شهیده تکاب

یادوراه بانوان شهیده و جانباز دفاع مقدس شهرستان تکاب برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز آذربایجان غربی، حجت الاسلام برادری امام جمعه تکاب در این مراسم با استناد به فرموده رهبریادواره زنان شهیده تکاب معظم انقلاب که «زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست»، گفت:  هرچه داریم از شهدا است.
تاجفر مدیرکل امور بانوان استان در این یادواره گفت: ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و آشنایی نسل جوان با آن از وظایف اصلی متولیان فرهنگی است.
قدردانی از خانواده های معظم شهیدان و بانوان جانباز گرانقدر پایان بخش این مراسم بود.
وجود 8 شهیده و 5 بانوی جانباز سندی بر افتخارات شهرستان تکاب در دوران دفاع مقدس است .

مدیر کل امور بانوان آذربایجان غربی و فرماندار تکاب با خانواده ۶ شهید این شهر دیدار کردند

گروه اجتماعی: مدیرکل امور بانوان وخانواده استانداری و فرماندار تکاب با خانواده ۶ شهید این شهر دیدار کرده و با آرمان های شهدا تجدید بیعت کردند.

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا) از آذربایجان غربی، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی فرمانداری شهرستان شاهین‌دژ امروز سوم ابان فرماندار و مدیرکل امور بانوان وخانواده استانداری آذربایجان غربی با حضور در منزل ۶ شهید از جمله خانواده شهید فتحی زاده ، با خانواده این شهید گرانقدر دیداروگفت‌وگو کردند.
شهلا تاجفر مدیرکل امور بانوان وخانواده استانداری آذربایجان غربی  دراین دیدار گفت: همه ما مدیون ایثارگری شهدا در طول دوران دفاع مقدس هستیم و افتخارات امروز ما در عرصه های مختلف مرهون خون پاک شهداست.
فرماندار شهرستان شاهین دژ نیزدراین دیدار با گرامیداشت یاد وخاطره شهدا ؛جایگاه  شهدا رادر نزد خداوند متعال ویژه دانست و گفت: شهدا در زمان حیات خود با تلاش وایثارگری ومجاهدت ونثار جان خود، آسایش و امنیت را برای جامعه به ارمغان آوردند .
شایان ذکر است خانم کبری فتحی زاده وخواهرایشان تنها بازمانده این خانواده شهید معظم هستند این خانواده شهیدگرانقدر پدر ومادر و۴برادر گرانقدرشان به مقام والای شهادت نائل شده اند.

یک کشته در سقوط پیکان وانت از روی پل

سقوط پیکان وانت از روی پل به داخل رودخانه در تکاب یک کشته و یک مصدوم برجای گذاشت.
 

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، در این سانحه که در 20کیلومتری تکاب و محور تخت سلیمان اتفاق افتاد، یک کشته در سقوط پیکان وانت از پلراننده پیکان وانت در دم جان باخت.
در این حادثه یک تن مصدوم و توسط امدادگران به بیمارستان شهدای تکاب منتقل شد.
 
سروان رضانژاد فرمانده پلیس راه تکاب- شاهین دژ، خستگی و خواب آلودگی راننده وانت را علت بروز این سانحه اعلام کرد.
 
محور تکاب به تخت سلیمان از محورهای پرتردد است که باوجودِ برخورداری از جاذبه های گردشگری و وجود آثار تاریخی مجموعه تخت سلیمان از جاده و آسفالت مناسبی برخوردار نیست.

دیدار با خانواده های معظم شهدای عرصه سلامت شهرستان تکاب

به مناسبت فرا رسیدن هفته سلامت سرپرست و کارشناس بهداشت و درمان بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان تکاب به همراه مدیریت شبکه بهداشت شهرستان و مسئول نیروی انسانی ناحیه مقاومت بسیج سپاه با خانواده های شهید والامقام اصغر رحمتی و حمید جهدی دیدار و گفتگو کردند.
دیدار با خانواده های معظم شهدای عرصه سلامت شهرستان تکاب
 

به گزارش ایثار ؛ سعید محمدی سرپرست بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان تکاب در این دیدارها گفت : همه ما قدردان ایثار و فداکاری شهدا و خانواده‌های معزز آنان هستند و می‌دانند اگر این ایثارها نبود کشور و انقلاب حفظ نمی‌شد.
وی افزود: امیدواریم خداوند به ما توفیق دهد تا بتوانیم ادامه دهنده راه شهیدان عزیزمان باشیم.

رد تازیانه روی گرده «آق‌دره»

گزارش میدانی «وقایع اتفاقیه» از دردسر‌های کارگران روستایی در تکاب که کار در معدن طلا، زندگی‌شان را زخمی کرده است

رد تازیانه روی گرده «آق‌دره»

چند ماه پیش تعدادی از کارگران معدن طلای «آق‌دره» به خاطر اعتراض صنفی شلاق خوردند؛ آنها هنوز در کنج خانه‌هایشان نشسته‌اند و بیکاری را مزمزه می‌کنند.

ليلا رزاقي: هرسال نزديک زمستان که مي‌شد، «رقيه» دست و دلش مي‌لرزيد، مبادا «کاک‌رضا» خانه‌نشين شود. با همين دلهره‌ها مي‌نشست پاي‌ دار قالي رج‌هاي ناکوک مي‌زد. کابوس هر شبش شده بود بيکاري رضا؛ تا صبح «ورد» مي‌خواند و دعا مي‌کرد نکند فردا رضا با لب و لوچه آويزان و کت رنگ‌ و رو‌ رفته‌اش در خانه را باز کند و بگويد «ديدي خواب‌هايت تعبير شد. ديدي جوابمان کردند؟... .» مي‌گفت اينجا خواب هيچ زني چپ نيست! انگار که خواب را زندگي کرده باشي، روز و شبت به هم دوخته شده... پدرش قبل‌ترها در گوشش خوانده بود عروس آق‌دره‌اي‌ها که بشوي، نانت در روغن است... اين پسر (رضا) جربزه دارد؛ اهل کار است. معدن طلا هم که کارش تمامي ندارد... روي گنج نشسته‌اي دختر جان!
اما زمستان دو سال پيش که رضا و 16 نفر ديگر از معدن اخراج شدند، وقتي رقيه مي‌خواست، گوشواره‌هاي دخترش را از گوشش دربياورد که خرج گرفتن وکيل کند، ياد حرف‌هاي پدرش افتاده و بغض گلويش را گرفته و ديگر نتوانسته است بدون لرزش دست‌هايش، گوشواره را از گوش دخترش دربياورد. «خدا ميداند وقتي که کارفرما از اين 16 نفر شکايت کرد، چه‌ها به ما گذشت. روزي که شلاقشان زدند، من رفته بودم شهر خودمان. شنيدم رضا و بچه‌هاي ديگه شلاق خوردن، خيلي گريه کردم. گفتم بيکار بشي، شلاقتم بزنن؟ چه ميدونستم! فکر کردم، قراره کارگر شلاق بخوره!... مادرم گفت، ديگه تو اون ده آبرو براتون نميمونه. چه جوري ميخواي سر بلند کني؟ ديگه جايي بهش کار نميدن. طلاق بگير! گفت بچه‌هاتو بردار و بيا ولي نتونستم.»
رقيه نرفت؛ مثل 16 زن ديگر که همسرانشان تنها براي يک اعتراض صنفي خانه‌نشين شده‌اند، مانده سر خانه و زندگي‌اش و همچنان اميدوار است شايد کسي کاري براي اين روستا کند. مي‌گويد اين معدن و گرد و خاکش که نگذاشته گاو و گوسفند برايشان باقي بماند. «پارسال هزار تا گوسفند تلف‌ شدن. ميرفتن دور‌و‌بر معدن براي چرا، نميدونيم چه بلايي سرشون مي‌اومد که يا مردن يا اگه بره تو شکم داشتن، بره‌هاشون مرده به دنيا مي‌اومد.» شايد به‌همين‌دليل است که چند نفر براي يافتن کار از روستا زده‌اند بيرون اما کاک‌رضا، دلش ‌گير زن و بچه‌اش است. رقيه که حرف مي‌زند، کاک‌رضا توتون سيگار قديمي‌اش را لاي کاغذ سفيد مي‌پيچد و درحالي‌که زيرچشمي به پسرش که مشغول غلت‌زدن کف اتاق است، نگاه مي‌کند به کردي مي‌گويد: «کورم دلم ها له‌ لات، بو کوی بچم بی تو؛ اگه‌ر نه‌تبینم، ئه‌مرم...» (پسرم دلم پيش توست، کجا برم بدون تو، اگه نبينمت، ميميرم... .)
اينها روايت اين روزهاي زندگي کارگران بيکارشده روستاي آق‌دره است؛ روستايي که نامش با شلاق‌خوردن 16 کارگر معترض معدن طلا روي زبان‌ها افتاد. منطقه‌اي محروم و کردنشين دارای حدود 180 خانوار که از طريق کار در معادن طلاي منطقه يا اشتغال به کارهايي همچون کشاورزي، دامداري و قاليبافي امرار معاش مي‌کنند. کردهاي مهاجر از ابتدا در اين روستاي نزديک شهرستان تکاب آذربايجان‌غربي ساکن شده‌اند. 
پرس‌وجو از وضعيت کارگران اخراج‌شده معدن، عمده‌ترين هدف سفر بود اما آق‌دره مانند ده‌ها روستاي ديگر دورافتاده ايران، سرشار از نکات ناديده و ناگفته است. حکايت اين مردم، حکايت نشستن روي گنجي است که خودشان مي‌گويند جز رنج از آن هيچ چیزی نديده‌اند. آب، هوا و خاک آلوده به جيوه و سيانور منتشرشده توسط معدن طلا، بيماري‌هاي پوستي و ريوي را بين اهالي روستا و به‌ويژه کودکان بيشتر کرده است. آلودگي‌ها باعث شده دام‌هاي بسياري از اهالي ده تلف شوند و دامداري از رونق بيفتد. 

روايت اول: آق‌دره کجاست؟ 
اواسط دي سال ۹۵، جاده برفگير و خطرناک تکاب-تخت‌سليمان، 50 کيلومتري تکاب، پيچ يک جاده کوهستاني، شرکت معدني پويازرکان و روستاي آق‌دره را نشان مي‌دهد. روي تابلوي سبزرنگ کنارجاده انگار به عمد، اسم اين معدن را به نام روستاي آق‌دره چسبانده‌اند... . کارخانه «استحصال طلاي آق‌دره»، درست ابتداي جاده است؛ جاده‌اي آسفالته که تا در اصلي ورودي معدن امتداد دارد و مسير عبور‌و‌مرور را براي افرادي که از نقاطي غيراز روستا به معدن مي‌آيند، سهل مي‌کند. کمي دورتر کنار در اصلي معدن، تابلوي دبيرستان خيريه‌ساز پويازرکان آق‌دره خودنمايي مي‌کند تا به شما ياد‌آور شود، کارفرماي بزرگ! شرکت پويازرکان آق‌دره، دستي هم در کار خير دارد. 
دقيقا بعد از عبور از کنار در معدن، ديگر خبري از جاده آسفالته نيست؛ سنگلاخ است و خاکي. آق‌دره عليا، 6،5 کيلومتر دورتر از جاده اصلي قرار دارد اما قبل از آن بايد از دو روستاي ديگر عبور کرد. اولين کورسوي روشنايي مربوط به چراغ خانه‌هاي اهالي آق‌دره‌ سفلي است. شب‌هاي زمستان پيچيدن صداي واق‌واق سگ‌ها و زوزه گرگ‌ها، بیابان سرد و برفي آق‌دره را اسرار‌آميز مي‌کند. به آق‌دره که مي‌رسيم، فعال‌شدن رومينگ تلفن‌هاي همراه نشان مي‌دهد منطقه دورافتاده است.

روايت دوم: کدخواني ميوه‌هايي که نسيه مي‌روند
خانه‌هاي روستا در ميان تپه‌هاي پوشيده از برف احاطه شده‌اند؛ کاهگلي و گاهي نوساز و با آهن و بلوک... عبور از کوچه‌هاي تاريک و گلي روستا و سوز و سرماي ناشي از هواي کوهستاني منطقه اگرچه براي شهرنشينان به‌سختي قابل تحمل است اما براي اهالي منطقه که در اين آب و خاک رشد کرده‌اند، عادي است. قرارخانه يکي از همان کارگراني است که حکم‌هاي سنگين بازداشت و شلاق را تجربه کرده بودند. «حالا ديگر فقط 6 نفر از آنها در روستا مانده‌اند و بقيه در جست‌وجوي کاري، سر از شمال و جنوب کشور درآورده‌اند. تا قبل از راه‌اندازي معدن، کار مردم دامداري و کشاورزي بود. معدن که راه افتاد ديگر نه دامي ماند نه زميني. همه دلشان مي‌خواست در معدن کار کنند. بعضي‌ها پدر و پسري داخل اين معدن کار کرده‌اند. فقط چند نفر از اهالي دامدارن که اونها هم هر سال کلي تلفات دارن به‌خاطر آلودگي معدن...»
اينها را احمد، ميوه‌فروش روستا مي‌گويد. پسر جوان 23، 24 ساله‌اي که سه سال پيش ازدواج کرده و حالا يک فرزند پسر دارد. مي‌گويد زمستان‌ها که کار ساختماني روزمزدي هم تعطيل مي‌شود ميوه مي‌فروشد تا خرج خانواده‌اش را تأمين کند. آباواجدادش همين‌جا ساکن بوده‌اند و خودش هم دلبسته همين آبادي است. از شدت سرما سرش را برده داخل يقه کاپشن بادي‌اش و مدام مراقب است که سگ‌ها نزديک نشوند. همراه مي‌شود تا مسير رسيدن به خانه، کارگران اخراجي را پيدا کنيم. در طول مسير، ليست خريدهاي امسال را وارسي مي‌کند. ليست دفتر نسيه‌هاي او روايتگر محروميت کارگراني است که از معدن رانده و از همه‌جا مانده شده‌اند! «اين چند نفر که کنار اسمشون ضربدر خورده، همه‌اش از من ميوه نسيه مي‌برند. 10 تومن- 15 تومن. اينها همون‌هايي هستن که پارسال اخراج شدن و شلاق خوردن. بقيه که هنوز در معدن کار ميکنن، وضعشون بهتره؛ هر دفعه ميان 80-70 تومن ميوه ميبرن اما اينها از اون موقع که اخراج شدن، خيلي سختي کشيدن... روزمزدي هم که کار ميکنن فقط براي اينه که يخچال خونه‌شون خالي نباشه...»
تندتند راه مي‌رود و با لهجه زيباي کردي‌اش تمام راه را تا رسيدن به خانه «کاک‌رضا» حرف مي‌زند. مي‌گويد: «اينجا بهار و تابستونش خيلي قشنگه، اگه گردوخاک معدن بذاره، روستاي باصفايي داريم.»

روايت سوم: اينجا همه منتظر مهمانند
آق‌دره به ترکي يعني «دره سفيد» ولي اين منطقه از قديم، محل سکونت کردها بوده است و خيلي از اهالي روستا، آباواجدادي در همين‌جا سکونت داشته‌اند. از سرماي هوا که حرف مي‌زنيم، مي‌گويد قبل‌ترها زمستان‌هاي اينجا خيلي برفگير بود. دستش را رو به زانويش مي‌برد و مي‌گويد «تا اينجا برف مي‌نشست. اين معدن همه‌چي رو از اين آبادي گرفت. آن‌قدر که هواي اينجا آلوده شده؛ ديگه حتي برفم مثل قديم نمياد.» به خانه کاک‌خليل نزديک مي‌شويم، از پله‌هاي سيماني بالا مي‌رويم و وارد حياط مي‌شويم. قرار نيست اعلام ورود کنيم... اينجا انگار همه منتظر مهمانند. 
خانه 60،50 متري کاک‌رضا گرم است. انگار به‌تازگي ديوارهايش را رنگ زده‌اند و تا نيمه، کاشيکاري‌اش کرده‌اند. دورتادور اتاق، پشتي‌هاي رنگارنگي به ديوار تکيه داده شده و بخاري نفتي، درست وسط خانه قرار گرفته ‌است. وجه‌مشترک خانه‌هاي تمام اهالي روستا همين سادگي و تميزبودن خانه‌ها و جمع‌شدن خانواده گرد بخاري‌هاي نفتي، درست در مرکز خانه است... رقيه مي‌گويد: «امسال که نفت ميدادن، به‌سختي سهميه‌مونو گرفتيم. پول نداشتيم نفت بگيريم. يارانه هم مگه چقدره که بشه از پس همه اين خرج بربياي.» هنوز از گرد راه نرسيده‌ايم که دخترش با ليوان‌هاي چاي پذيرايي را شروع مي‌کند. کاک‌رضا تکيه مي‌دهد به پشتي کنار ديوار و نگاهي به سقف خانه مي‌اندازد و مي‌گويد: «زماني که اخراج شديم، خونه‌ام نيمه‌کاره بود. گفتم سر سياه زمستون بچه‌هامو کجا پناه بدم. يه چادر زده بوديم کنار اسکلت همين خونه. مونده بودم حيرون که چه کنم. کلي زير قرض‌وقوله رفتم تا يه پولي بعد از مدت‌ها جور شد. تازه تونستم سقفشو آماده کنم که فقط از چادر بيايم بيرون. بقيه کارهاشو وقتي مجبور شدم بيمه بيکاريمو بگيرم، انجام دادم. ميدوني، ما کردها نمي‌تونيم بد زندگي کنيم. تا جايي که بتونيم به زندگي‌مون ميرسيم.»

روايت چهارم: وقتي که دخترم مجبور شد ترک تحصيل کند
به صورتش که نگاه کني با اين پادرد و راه‌رفتن سلانه‌سلانه‌اش مي‌خورد که 47، 48 ساله باشد اما کاک‌رضا متولد 54 است. تا کلاس دوم ابتدايي درس خوانده و صاحب دو فرزند است. دخترش حالا در همان دبيرستان خيريه‌ساز کنار معدن درس مي‌خواند و پسر 6 ساله‌اش قرار است سال ديگر به مدرسه برود. «بعد از اون ماجراي اخراج و شلاق ديگه به‌خاطر سوءسابقه هيچ‌جا بهم کار ندادن... مگه کار روزمزدي که اونم يه روز هست و يه روز نه. تابستون امسال ديدم اصلا پول ندارم که دخترمو بفرستم مدرسه. هيچ‌کاري نتونستم پيدا کنم.» همين‌ها دليلي شده بود براي آنکه دخترش تا اواسط آذر امسال ترک تحصيل کند اما ممتازبودن الناز در مدرسه، کاک‌رضا را وادار کرد که هرجور شده دوباره او را به مدرسه بفرستد. «حيفم اومد. ديدم بچه خيلي به درس علاقه داره و شاگرد نمونه‌ست. تا اينکه بالاخره قرض کردم از اينو اون، تونستم بفرستمش مدرسه. همين يک ماه پيش رفت مدرسه. خيلي از بقيه بچه‌ها جا مونده بود ولي خداروشکر بالاخره تونستم بفرستمش.»
از اواخر دهه 70 در معدن طلا مشغول به کار شده يعني درست زماني که کار در معدن رونق داشت. مدتي در آبدارخانه به‌عنوان آبدارچي مشغول به کار بوده و بعد از آن در بخش اکتشاف معدن کار کرده است. تا همين اواخر که ماجراي اعتراض کارگران پيش آمد و از کار اخراج شد. «مدير معدن، آخر پاييز اون سال بهمون گفت برين خونه‌هاتون؛ بهار اگه نيرو خواستيم بهتون خبر ميديم. ميگفت الان کار نيست ولي ما ميديدیم که خيلي از کارگرايي که مال اين منطقه نيستن، از جاهاي ديگه براي کار به معدن ميومدن... خب ما هم ميخواستيم کار کنيم. گفتيم ما با زن و بچه‌هامون، خاک و آلودگي اين معدنو ميخوريم و تحمل ميکنيم چرا ما نبايد کار کنيم و بقيه ميتونن بيان!! گفتيم بايد قراردادهايي رو که ماه‌به‌ماه تمديد ميکني، يک ساله‌اش کني که خيالمون بابت اينکه ميگي دوباره بهار ميايم سر کار راحت باشه در اين صورت ميريم و بهار برميگرديم ولي اين کارو نکرد... ما هم اعتراض کرديم.»

روايت پنجم: فيلم‌هايي که گرفتند و هرگز پخش نشد
کاک‌رضا از سواد کم خود و همکارانش مي‌گويد. «اگر سواد داشتيم اين‌طور نميشد! وکيل هم گرفتيم هيچ کاري برامون نکرد.» در حين صحبت، همسرش، رقيه بساط پذيرايي را گسترده مي‌کند. سفره‌هاي کارگري اغلب ساده‌ هستند اما هر آنچه در خانه باشد، يکي، يکي روي سفره مي‌آيد. نان و پنير، ماست، نيمرو و روغن محلي... به همين سادگي، هر تعداد مهمان که داشته باشي، سير مي‌شوند. «خبر نداده بودين وگرنه شام بهتري آماده ميکرديم، غذايي چيزي.» رقيه از روزهاي بازداشت و شلاق‌خوردن رضا حرف مي‌زند. مي‌گويد، وقتي که خبردار شد، همسرش بازداشت شده و شلاق خورده، مي‌خواست درخواست طلاق کند. «نه‌فقط من. بقيه زناي کارگرها هم همين‌طور... ولي دوسش دارم به‌خاطر مهربونيش موندم.»
رقيه از يک شهر ديگر به تکاب آمده و عروس آق‌دره‌اي‌ها شده است. کاک‌رضا ماجراي آشنايي‌اش با رقيه را تعريف مي‌کند. انگار چند سال پيش باز هم حوالي زمستان وقتي رضا بيکار شده و يک روز براي کار روزمزدي به زنجان رفته و کنار ميدان ايستاده بود تا يکي سوارش کند و ببرد براي گچکاري، سر صحبت با يک کارگر ديگر که از قضا فاميل رقيه بوده، باز مي‌شود و به اين شکل، خانواده‌ها با هم آشنا مي‌شوند. مي‌خندد و مي‌گويد: «به همين سادگي، ازدواج کرديم. زندگيمونم خوب بود با هر کمي و کاستي اما فشار بيکاري اذيتمون کرده.»
در حين صحبتيم که پنج نفر ديگر از کارگران مجازات شده آق‌دره به خانه کاک‌رضا مي‌آيند. يکي از آنها که از بقيه جوان‌تر به نظر مي‌رسد و لباس تمام کردي به تن کرده با خونگرمي مثال‌زدني گويي که سال‌هاست ما را مي‌شناسد، مي‌آيد و کنارمان مي‌نشيند. 
اين جوان 26 ساله، يکي از 16 کارگري است که در روز تجمع در مقابل در اصلي معدن در اثر شدت فشارهاي عصبي ناشي از بي‌توجهي کارفرما به خواسته‌اش، با خرده‌شيشه‌اي که روي زمين افتاده بود، اقدام به خودزني مي‌کند و بعدها مديران معدن و مسئولان شهر تکاب از او به‌عنوان کارگري که مشکل اعصاب و روان دارد و يکي از عوامل اصلي اغتشاش در مقابل معدن بوده، نام بردند و جريمه و شلاق درباره او هم اجرا شد. شايد آرام‌ترين فرد اين جمع چند نفره، همين کارگر جوان باشد که کمتر از سايرين صحبت مي‌کند. به شرح ماجرا بسنده کرده و مرتب مي‌گويد: «حالا چي ميشه آبجي؟؟ ما رو ميبرن سرکار؟؟ آخه يه بار هم از تلويزيون اومدن فيلم گرفتن، هيچ اتفاقي برامون نيفتاد. اصلا پخشش نکردن... نفهميديم چي شد!»
دستار دور سرش را باز مي‌کند و درحالي‌که خودش را کنار بخاري جمع مي‌کند تا گرم شود، از روز اعتراض دسته‌جمعي‌شان مي‌گويد و اقدام به خودزني‌اش. مي‌گويد، روزي که تجمع کردند، خانه‌اش نيمه‌کاره مانده بود و نياز به کار داشت تا بتواند هرچه سريع‌تر سقفي براي همسر و تنها فرزندش آماده کند. «اول زمستون بود و من گفتم ديگه هيچ جايي رو پيدا نميکنم که برم براي کار. يه لحظه فکر کردم همه چي رو باختم. گفتم يا بهم کار ميدين يا خودمو ميزنم. شيشه رو از روي زمين برداشتم و کشيدم رو بازو و شکمم. بعدا فهميدم گفتن فلاني مشکل اعصاب داره و به ما انگ ديوونگي زدن. اعتبارمو، تو ده از بين بردن. شلاقمون زدن. آخرش هم بهمون کار ندادن.»

روايت ششم: گوشواره‌ها و النگوهايي که خرج وکيل شد
يک به يک از دردهايشان مي‌گويند. از پول‌هايي که به زحمت جمع شد تا هزينه‌هاي گرفتن وکيل را تأمين کند. کارگران مي‌گويند طلاهاي زنان و دخترانشان را فروخته‌اند تا پول وکيل را جور کنند. علي 30 ساله است. همراه دختر دوساله‌اش به خانه کاک خليل آمده و شايد بيشتر از ساير کارگران علاقه‌مند است از قوانين کار سر دربياورد: «دو ميليون و خرده‌اي خرج وکيل شد. به‌خدا طلاهاي زنم و دخترم را فروختم. نه‌تنها من، هر 16 نفر پول داديم. لنگ دو ميليون پول وکيل بوديم. همين‌ها را فروختيم و جور کرديم. هيچ کاري نکرد. اصلا هيچ‌کس به ما نگفت که شلاق‌خوردن حقمون نيست.»
حساسيتي که پس از اجراي حکم بازداشت و شلاق کارگران به‌وضوح در روستاي آق‌دره قابل رؤيت است، باعث شده کماکان ترس از اجراي احکامي مشابه حکم شلاق بر سرشان سنگينی کند... «خيلي‌ها ميترسن، خيلي‌ها چشمشان از بلايي که سر ما اومد ترسيده. زور معدن زياده. هر غريبه‌اي که بياد داخل روستا براي پرسش از وضعيت ما، اول ميبرن معدن رو نشونش ميدن که بيخيال وضعيت ما بشه...»
کارگران که اغلب بي‌سواد و کم‌سواد هستند، مي‌گويند از بي‌سوادي‌شان سوءاستفاده شده است. حسين که همسايه کاک خليل بوده، يکي از کارگران اخراجي معدن است. او مي‌گويد: «ما که سواد نداريم، هر برگه‌اي بذارن جلويمان به حکم اينکه کارفرما گفته امضا ميکنيم. شايد داخل آن نوشته باشه اعدام! ما باز هم امضا ميکنيم چون سواد نداريم. شوراي کاري هم نداريم که دلش براي ما بسوزه.»

روايت هفتم: براي کار بايد از روستا مهاجرت کنيم
عباس حالا مدتي است که در روستا به کار روزمزدي مشغول است؛ کارهاي ساختماني و گهگاهي هم دامداري کردن براي ديگراني که هنوز دامي برايشان باقي مانده است. «کسي کارگر روزمزد بخواهد ميرويم براي کار. ولي اين مال بهار و تابستونه. زمستون‌ها بيکاري بيداد ميکنه. بعضي از بچه‌ها رفتن دنبال کارهاي ساختموني.»
محمد يکي ديگر از کارگران اخراجي درحالي‌که مدام حرف‌هاي حسين را با سر تأييد مي‌کند، مي‌گويد در اين مدت، انواع و اقسام کارها را انجام داده است؛ از کاشيکاري تا مسافرکشي. «براي برف‌روبي سال گذشته به شهرداري مراجعه کردم اما شهرداري جوابم کرد. گفتند کارگر افغانستاني هم پول کمتري مي‌گيرد و هم بيمه لازم ندارد. شما را مي‌خواهيم چه‌کار!»
محمد که همراه برادرش جزء 9 نفر کارگر شلاق‌خورده‌اند، مي‌گويد: «زنم قاليبافي مي‌کند و اگر به‌موقع دستمزدش را بگيرد از اين راه خرجمان را درمي‌آوريم ولي برادرم براي کار رفته بوشهر. اونجا کار ساختموني ميکنه.»

روايت هشتم: اگر قانون کار اجرا مي‌شد...! 
علي، کارگر 31 ساله اخراجي معدن آق‌دره درحالي‌که دختر کوچکش را به بغل گرفته از حکم بازگشت به کار کارگران اخراجي مي‌گويد اما اين حکم با اعتراض کارفرما مواجه شده و به‌دليل عدم پذيرش کارفرما براي بازگشت به کار مجدد همچنان در حالت تعليق است. «ما ديديم ديگه حالا حالاها کارمان درست نميشه، اينه که رفتيم تحت پوشش بيمه بيکاري. ديگه چاره‌اي نداشتيم. چيزي نداشتيم براي ادامه زندگي. نه گوسفندي، نه زميني... گفتيم تا بخوان رسيدگي کنن، کلي طول ميکشه. از تحقيق و تفحص مجلس هم اومدن سراغمون، هممون رو داخل مسجد محل جمع کردن و حرفامونو شنيدن اما هيچ‌کس هيچ کاري نکرده هنوز.»
احکام مربوط به شکايت کارفرما و بازگشت به کارشان را يک به يک برايمان مي‌آورند. کتاب قانون کار را دستم مي‌گيرم و شروع به خواندن موادي مي‌کنم که به آن استناد شده است. کارگر جواني که به گفته خودش به او برچسب ديوانگي زده‌اند، چشمش را به داخل کتاب مي‌دوزد و همراه من شروع به خواندن مي‌کند. مثل همه افرادي که سواد کمي دارند، بلندبلند براي خودش مي‌خواند: «شرايط خاتمه کار...» وقتي مي‌شنود که در هيچ جاي قانون کار به اين مسئله که کارگر به‌خاطر اعتراض صنفي بايد مجازات شود، اشاره‌اي نشده است، مي‌گويد: «ما فکر مي‌کرديم اگر شلاق بخوريم برمي‌گرديم سرکار. اصلا فکر مي‌کرديم قانون همين است. نمي‌دانستيم که قرار نيست کارگر به‌خاطر اعتراضش به شرايط کار شلاق بخورد.» سرش را پايين مي‌اندازد و مي‌گويد: «کاش از اين کتاب چندتا مي‌آوردي خانوم. ما که نماينده نداريم. شايد به‌دردمان بخورد...»

***
روايت نهم: نجواي رنج زندگي با تاروپود قالي
دستم را مي‌گيرد و شتابان به داخل تنها اتاق خانه مي‌برد. «بيا اينجا! بيا لباس بپوش! دوست‌ داري لباس کردي بپوشي؟؟ داخل اين کشوها يک عالمه از اينها دارم.» لباس‌هاي پر از چين و رنگارنگ کردي را يک به يک از کشوهاي کمد ديواري‌اش بيرون مي‌کشد و براندازشان مي‌کند... «اينا شاليه که ميبنديم دور کمرمون... هااا اين ‌هم لباس عروسيمه.»
حالا 6 سالي از عروسي زينب و يوسف مي‌گذرد. تا همين دو سال پيش، يوسف در معدن طلا مشغول به کار بود و بعد از آن اعتراض جمعي، مهر اخراج بر پيشاني او هم خورد. «ديگه از اون‌موقع کاري پيدا نکرد. هر جا که ميفهميدن سوءسابقه داره، بهش کار نميدادن. اون اولا که اخراج شد ميخواستم طلاق بگيرم اما دوسش داشتم، نتونستم... الانم کار روزمزدي ميکنه توي روستا. منم قاليبافي ميکنم. ديگه هر جوري هست تحمل ميکنيم...»
دست‌هايش که لابه‌لاي لباس‌ها مي‌چرخد، نگاهم دوخته مي‌شود به انگشت‌هايش... در بندبند انگشت‌هاي هر دو دستش، رد نخ‌هاي قالي مانده است. «بيا اين رنگ به تو مياد!»
مي‌ايستم جلوي آينه و اندازه لباس را برانداز مي‌کنم؛ چه تصوير شکيلي! چه ابهتي... لباس‌هاي کردي روحت را جلا مي‌دهند، بس که خوشرنگ و لعاب هستند... مي‌نشيند کنارم و آلبوم عکس‌هايش را که از لابه‌لاي لباس‌ها بيرون کشيده است، نشانم مي‌دهد. ورق‌زدن آلبوم عکس‌هاي خانوادگي هنوز اينجا بهترين تفريح است. براي خيلي از ما، اين تفريح ديگر کهنه شده، بس که فراموش کرده‌ايم همه چيز را! اما براي زينب تورق اين آلبوم عکس همراه يک غريبه يعني بيا با من و آدم‌هاي زندگي‌ام آشنا شو... 
زينب 23 ساله است تا کلاس سوم درس خوانده و يک پسر چهار ساله دارد؛ مثل خيلي از زنان آق‌دره، کار و زندگي‌اش در گروی شغل قاليبافي است. مي‌گويد پايش را از تکاب بيرون نگذاشته اما خيلي دوست دارد يک روز به تهران بيايد. دنياي زينب و بسياري از زنان آق‌دره در همين چارديواري‌ها و کوچه‌هاي خاکي روستا خلاصه شده است. «خواهر و برادرهام همه زود ازدواج کردن. خب، درس که نخونديم. ديگه بايد چيکار مي‌کرديم. بابامون زود شوهرمون داد.»
دستم را مي‌گيرد و من دوباره توجهم به بند‌هاي پينه‌بسته انگشت‌هايش جلب مي‌شود. ورق مي‌زند «ببين اين بابامه، اينم خواهرمه...» هرازگاهي برمي‌گردد و خيره مي‌شود به چشم‌هايم. لبخندي لبريز از سادگي مي‌زند و انگار که گاهي دچار تنگي‌نفس مي‌شود، يکدفعه نفسش را به داخل فرو مي‌برد؛ درست مثل همه زن‌هاي قاليباف که تجربه چنين مشکلاتي را دارند. 
يک چشمش به آلبوم است و چشم ديگرش به پسرش ماکان که نکند وسط شيطنت‌ها و غلت‌زدن‌هايش کف اتاق، ناگهان به بخاري نفتي برخورد کند. به کردي با ماکان حرف مي‌زند و هربار اين تشرها تکرار مي‌شود. «بعضي وقتا اونقدر عصبي ميشم ميزنمش اما بازم شيطوني ميکنه.»
«هر روز صبح با خودم ميبرمش خونه مادرشوهرم. پاي‌ دار قالي... جاريمم مياد. با مادرشوهرم سه نفري قاليبافي ميکنيم. از پنج صبح تا هفت شب.»
مي‌گويد صاحب‌کارشان آشناست اما انگار سختي کار براي آنها که کارفرماي غريبه دارند، بيشتر است. «ساعت کاري بعضي از زنان قاليباف ساکن آق‌دره بالاتر از اينهاست. بعضي‌ها از ۷ صبح تا ۱۱ شب پاي دار ميشينن و کار ميکنن. بايد به‌موقع کار رو رسوند.»
چشم‌هاي گودرفته و نفس‌کشيدن‌هاي عميقش، وجود مشکل تنفسي در او را نشان می‌دهد؛ مشکلي که خودش گلايه‌اي از آن ندارد و انگار برايش عادي شده است. «گاهي از زور خستگي خوابم نميبره. گردن‌درد، کمردرد، انگشتام... گاهي حتي خوب هم نفس نميکشم...»
مي‌رسد به انگشت‌هايش. «اينها جاي نخ قاليه؟»
دست مي‌کشد روي پوست دستش «آره، خشک ميشه و پوسته پوسته. انگشتام خوب خم و راست هم نميشه. اينا عوارض کاره... نه بيمه‌اي، نه درموني. اگه برم دکتر هم خب، ميگه ديگه کار نکن! نميشه که... پس چي بخوريم؟!»
بلند مي‌شود شالش را مي‌پيچد دور کمرش و مي‌گويد: «بلند شو! بيا بريم کارگاهو نشونت بدم. امروز کلي کار داريم ولي تو مهموني... به مادرشوهرم گفتم که مهمون داريم.»
ذوق‌زده‌ام که کارگاه قاليبافي زنان کرد آق‌دره‌عليا را از نزديک ببينم. از پله‌هاي خانه پايين نيامده‌ايم که مادرشوهرش دم در خانه با بچه‌اي به بغل، انتظارمان را مي‌کشد. به کردي به ما خوشامد مي‌گويد و جوري که انگار خيلي از ديدنمان ذوق‌زده شده، مي‌گويد «بريم خانه ما! آمدم ببرمتان!» از ميان کوچه گلي روستا و خانه‌هايي که به‌صورت پراکنده ميان اين دره سفيد پخش شده‌اند، به سمت کارگاه روانه مي‌شويم. «خونه مادرشوهرم نزديکه. پايين خونه ماست.» با پوتين‌هاي زمستاني توي گل‌ها و برف‌هايي که سراسر کوچه را پوشانده، پشت سر زينب که فقط يک دمپايي معمولي به پا دارد مي‌روم و به خانه مادرشوهرش مي‌رسم.
اما اين خانه از آن خانه‌هاي کاهگلي قديمي است که با هر صداي انفجاري که از معدن طلا مي‌آيد، ترکي بر ترک‌هاي ديوارهايش اضافه مي‌شود؛ خانه‌اي که ديوارهاي ترک‌خورده‌اش تا نيمه به رنگ آبي است. تاريک است اما گرم. با اين بخاري‌هاي نفتي که وسط هر خانه‌اي قرار دارد، انگار همه راه‌ها براي تحمل سرما بسته شده... وارد خانه که مي‌شوم پيرزن ديگري کنار بخاري نشسته است. «اين‌هم فاميلمونه. گاهي به ما توی قاليبافي کمک ميکنه» ...کارگاه نورگير است اما نمناک و مرطوب. حالا دليل نفس‌هاي عميقي که زينب مي‌کشد برايم روشن مي‌شود. تاروپود اين نخ‌ها پر از پرزهايي است که با هر آواز رج‌زدني که زنان هنگام قاليبافي مي‌خوانند به ريه‌هايشان فرومي‌رود... فرشته، همکار زينب مي‌گويد: «زن‌هاي ده اغلب به کار قاليبافي مشغول هستند. ساعت‌هاي طولاني کار، جانشان را خسته و پژمرده کرده.» ... با هرکدامشان که گفت‌وگو مي‌کنيم درددل‌هايي دارند که بازگوکردنش به اندازه يک کتاب است. دست‌هاي پينه‌بسته يک دختر 23 ساله که همسر يکي از همين کارگران مجازات شده است، نمادي از ده‌ها دست ديگري بوده که حالا يک‌تنه خرج زندگي را به دوش مي‌کشند. مي‌گويد، هر روز پنج صبح در اين کارگاه با چند زن ديگر از اهالي روستا جمع مي‌شوند پاي‌ دار قالي تا هفت بعدازظهر. «کار مال خودمانه. سختي‌اش کمتره اما چشم‌درد و گردن‌درد امانم را بريده و شبا که از کارگاه برميگردم با همه خستگي، کار خونه را انجام ميدم.» مي‌گويد: «بعضي از زن‌ها براي کساي ديگه کار ميکنن، وضع اونا خيلي بدتره. بايد بيشتر کار کنن.» ما را به يکي از همين زنان که شرايط بدتري دارند، معرفي مي‌کند؛ زني که با وجود جراحي عصب هر دو دستش، روزانه 16 ساعت کار مي‌کند. مي‌گويند بلد نيست فارسي حرف بزند. به کردي سؤالاتمان را از او مي‌پرسيم. مي‌گويد: «بايد کارها رو زود ميرسونديم. عصب دستم به‌خاطر کار زياد از کار افتاد. هر دوتا دستمو عمل کردم. دردش خيلي زياده ولي کار نيست مجبورم کار کنم که خرج خونه و بچه‌ام دربياد.» همسرش که همراهش در کارگاه کار مي‌کند، مي‌گويد، دفترچه بيمه روستايي فقط در بيمارستان‌ها و مراکز درماني دولتي پذيرفته مي‌شود و به‌همين‌دليل نمي‌تواند براي بهره‌گيري از خدمات بهتر درماني به مراکز و مطب‌هاي خصوصي مراجعه کند. «به ما گفتن ببر پيش يه دکتري در اروميه ولي اون دکتر در بيمارستان خصوصي ويزيت ميکرد، اونجا هم که دفترچه قبول نميکنن. ديگه همين‌جا (تکاب) عملش کرديم که هنوزم به‌طور کامل خوب نشده.» مي‌گويد، دکتر به همسرش توصيه کرده حتي يک پارچ آب را با دستش بلند نکند، چه برسد به قالي‌بافي اما او با چنان تندي تاروپود قالي را به هم مي‌بافد که انگار نه انگار اين دست‌ها زير تيغ جراحي رفته... رنجي که ده‌ها و شايد صدها کارگر زن ديگر بدون بيمه و در شرايط سخت کاري در روستاها با آن روبه‌رو هستند. فرش‌هاي ابريشمين دستي مي‌بافند و خودشان روي فرش‌هاي ماشيني مي‌نشينند...

روايت دهم: شيوع بيماري‌هاي پوستي و سرطان‌هاي خاص در آق‌دره
از بين سه روستاي آق‌دره سفلي، وسطي و عليا، فقط روستاي آق‌دره وسطي، داراي خانه بهداشت است و ساير روستاهای اطراف در محروميت مطلق بهداشتي و درماني به‌سر مي‌برند. امکانات خانه‌هاي بهداشت در روستاها در مجموع بسيار ابتدايي است و نمي‌تواند جوابگوي بيماري‌ها يا نيازهاي مراجعان باشد. اين درحالي است که با احداث معدن به آنها قول داده شده بود که جاده‌هاي منطقه را آسفالته کنند اما تاکنون اين وعده‌ها به فراموشي سپرده شده است. 
اما مشکلات آق‌دره فقط به بيکاري کارگران و مسير صعب‌العبور و غيرآسفالته محدود نمي‌شود. در گفت‌وگو با اهالي روستا از فجايع ديگري باخبر مي‌شويد که سال‌هاست روي آن سرپوش گذاشته شده. احداث و راه‌اندازي معادن طلا در اين منطقه از آذربايجان‌غربي نه‌تنها نتوانست زمينه‌هاي اشتغالزايي تعداد کثيري از اهالي بومي منطقه را فراهم کند بلکه وضعيتي را ايجاد کرد که نشان مي‌دهد، فجايع محيط‌زيستي و حتي انساني تازه‌اي در انتظار اين منطقه دورافتاده است. 
مشاهدات ميداني از کودکانِ مبتلا به بيماري‌هاي پوستي مزمن، نشان داد در اين منطقه يک فاجعه انساني ناشي از مواد پخش‌شده از معدن طلا در حال رخ‌دادن است. مردم و اهالي ده مي‌گويند، علاوه بر بيماري‌هاي پوستي در سال‌هاي گذشته، تعداد افرادي که به‌دليل سرطان‌هاي ريه و حنجره در روستا از بين رفته‌اند در سنين مختلف رشد داشته است. آنها گمان مي‌کنند، تشعشعات ناشي از استنشاق گازهاي معدن طلا عامل شيوع بيماري‌هاي پوستي و همچنين انواع سرطان‌ها در منطقه شده است. «چرا تا چند سال پيش، اين‌قدر سرطان و بيماري پوستي زياد نبود. آب‌وهواي خوبي داشتيم؛ اين چندسال که انفجارا زياد شد، هم خاکمون آلوده شد و هم زمينامون.»
اينها را يکي از اهالي آق‌دره عليا مي‌گويد که کارگر معدن هم نيست. همسرش قاليبافي مي‌کند و خودش براي دامداري به روستاهاي اطراف مي‌رود. پسر 10،9 ساله‌اش را همراه خودش آورده تا بيماري پوستي بدنش را نشانمان دهد. «الان چند وقته که اينجوريه. چندين‌بار برديمش تکاب، پیش دکتر. تا ميفهمه از کجا اومديم، ديگه چيزي بهمون نميگه. يه مشت قرص و پماد ميده، ميگه برين خودش خوب ميشه. يه‌مدت خوبه، دوباره برميگرده.» روي پاهاي پسرک، عارضه پوستي با نقطه‌هاي ريز به‌رنگ صورتي کمرنگ قابل‌مشاهده است؛ چيزي شبيه به يک حساسيت پوستي. از خودش که مي‌پرسيم به کردي به پدرش مي‌گويد «بدنم ميخاره.» پدرش مي‌گويد، اغلب مواقع بچه‌هاي ده براي بازي در کوچه‌هاي روستا روي خاک‌ها باهم بازي مي‌کنند. تمام گردوخاک حاصل از انفجارها به گفته او روي خانه‌هاي اهالي ده مي‌نشيند و در نتيجه اغلب مردمي که اين گردوخاک را استنشاق مي‌کنند، مي‌توانند در معرض انواع آلودگي‌هاي پوستي قرار بگيرند. مي‌گويد، اغلب انفجارهاي معدن، درست بغل گوششان و در پيت‌هاي چسبيده به روستا رخ مي‌دهد. «چند وقت پيش، بچه‌ها گفتن براي اينکه رد گم کنن و صداي انفجار رو کم کنن، روي خاک، کيسه‌هاي پر از آب گذاشتن تا صدا پخش نشه و بهشون ‌گير ندن. اينجوري منابع طبيعي رو هم گول ميزنن... .»
بيماري‌هاي عصبي و مشکلات ناشناخته ناشي از مواد آلاينده که به‌دلیل نزديک‌بودن مراکز بهره‌برداري معادن طلا به مناطق مسکوني روستايي بوده، يکي از مواردي است که در اين منطقه شايع شده. به گفته اهالي، علاوه بر روستاهاي آق‌دره، روستاي شيرمرد، نزديکي معدن طلاي زره‌شوران، اولين معدن استحصال طلاي کشور که نزديکي معدن طلاي آق‌دره قرار دارد نيز از آلودگي‌هاي زيست‌محيطي‌ای که منجر به فجايع انساني شده، در امان نيست.
يکي ديگر از افرادي که مبتلا به نوع عجيبي از بيماري پوستي شده، يکي از همين کارگران اخراجي معدن آق‌دره است. روي زانويش، يک عارضه پوستي به‌جا مانده که مربوط به سال‌هاي گذشته است و هربار که خوب مي‌شود، پس از مدتي دوباره بازمي‌گردد. «چندبار رفتم دکتر، ميپرسن کارت چيه! وقتي ميگم معدن طلا کار مي‌کردم، هيچ اطلاعات ديگه‌اي بهم نميدن فقط داروهامو ميدن و ميگن برو. چون ميدونن ما از کجا ميایم. فقط گاهي ميشنويم که ميگن، پخش‌شدن سيانور و جيوه، عامل اين‌جور بيماري‌هاست.»
در همين بين، يکي ديگر از کارگران روي سينه‌اش، يک دايره مي‌کشد و مي‌گويد: «پارسال به همين اندازه روي سينه‌ام قرمز و پوستم دچار حساسيت شد. رفتم دکتر، دارو داد و کم‌کم بهتر شدم اما بعضي‌ها رو ديدم که مدت‌ها با اين مشکل درگيرن و هربار حساسيتشون برميگرده.» 
تقريبا همگي بر این باورند که علت اصلي اين مشکلات پوستي و سرطان‌هاي خاص، پخش‌شدن سيانور ناشي از سيانيوراسيون براي جداسازي طلاهاست. اهالي آق‌دره مي‌گويند در اثر انفجارهاي گاه و بيگاه معدن، اين خاک آلوده در همه‌جاي روستا و به‌ويژه پيت‌هاي هفت تا 9، که نزديک روستاست، پخش مي‌شود و باعث ازبين‌رفتن دام‌ها و ايجاد بيماري براي انسان‌ها مي‌شود. 
يکي از اهالي روستا مي‌گويد، آلودگي‌هايي که معدن در سال‌هاي گذشته ايجاد کرد، منحصر به بيماري‌هاي پوستي و شيوع برخي سرطان‌هاي خاص نمي‌شود بلکه در آب آشامیدنی منطقه هم مشکلاتي ايجاد کرده است. دندان‌هايش را نشانمان مي‌دهد و مي‌گويد: «معلوم نيست توي اين آب، چي هست. هرکدوم از اهالي رو ببينين، دندوناش مشکل داره.» نکته‌اي که او به آن اشاره مي‌کند، در مصاحبه با چند نفر از اهالي روستا به‌وضوح قابل‌مشاهده بود. دندان‌ها و لثه‌هاي بيمار ناشي از مصرف آب آلوده به مواد ناشناخته‌اي مثل جيوه در منطقه آق‌دره است. 
اين درحالي است که به گفته اهالي، از شبکه بهداشت تکاب، بارها براي آزمايش آب منطقه مراجعه کرده‌اند اما اهالي روستا مي‌گويند هيچ نتيجه‌اي از آزمايشات انجام‌شده درباره وضعيت آب روستا به آنها ارائه نشده است. اهالي روستا از مشکلات ناشي از بالا آمدن گاز معدن و مرگ‌و‌مير بالاي دام‌ها در اثر انفجارها مي‌گويند. «هم زمين‌ها آسيب ديد و هم دام‌هايمان از بين رفتن. گوسفند داشتيم؛ مي‌رفتن براي چرا سمت معدن اما به اون محدوده که نزديک ميشدن، يه چرخي دور خودشون مي‌زدن و بعد مي‌افتادن و ميمردن. بعضي گوسفندها هم که اونور چرا ميکردن، بره‌هاي مرده به‌دنيا مياوردن.»
اهالي آق‌دره عليا مي‌گويند، در يک سال گذشته حدود هزار رأس گوسفند در اثر همين آلودگي‌ها از بين رفته‌اند. آلودگي‌هايی زيست‌محيطي که نشان مي‌دهد نه‌تنها کارگران شلاق‌خورده آق‌دره که طبيعت بکر و زيباي آن در معرض فراموشي است... .

همه آنچه در «آق‌دره» می گذرد!

آنچه در آق‌دره و روستاهايي شبيه به آن مي‌گذرد، فراتر از فاجعه است. شيوه فعاليت معادن روباز طلا (آق‌دره و زره‌شوران) در اين منطقه، فجايع محيط زيستي‌ای به بار آورده که به صورت خاموش از بين انسان‌ها هم قرباني مي‌گيرد. در صحبت‌هايي که با اهالي آق‌دره داشتيم، متوجه شديم آنچه در اطراف معدن طلاي آق‌دره اتفاق مي‌افتد، فقط محدود به برخورد غيرمعمول با کارگران فصلي‌ای که نسبت به قراردادهاي يکطرفه معترض هستند، نمي‌شود بلکه فجايع زيست‌محيطي‌ای که در اين منطقه زرخيز به‌دليل رعايت‌نکردن استانداردهاي استحصال مواد صورت مي‌گيرد، باعث شده جان انسان‌هاي زيادي به خطر بيفتد. با روستاييان که هم‌صحبت مي‌شويد، پرده از فجايع زيست‌محيطي‌ای برداشته مي‌شود که دامن بسياري از مردم ساکن اين مناطق را هم گرفته است. خانه‌هاي اين روستاييان در مجاورت بخش‌هاي اصلي معدن است که با هر انفجار، مقادير زيادي خاک و مواد آلاينده را وارد هواي سالم روستا مي‌کند. وجود دو معدن طلاي آق‌دره و زره‌شوران در تکاب و شيوه استحصال طلا در فاصله بسيار نزديکي به مناطق روستايي باعث شده تا بيماري‌هاي پوستي و ريوي ناشي از استنشاق مواد آلاينده، همچون سيانور و جيوه در بين ساکنان اين مناطق شيوع بيشتري داشته باشد. سال 1383 بود که خبرهايي مبني‌بر نشت مقادير قابل‌توجهي از مواد سمي، به‌ويژه سيانور از کارخانه طلاي آق‌دره که در مجاورت معدن آق‌دره تکاب واقع شده، منتشر شد که نشان مي‌داد اين ماده سمي به منابع آب‌هاي جاري و رودخانه ساروق تکاب وارد شده و موجب تلف‌شدن هزاران قطعه از جانداران موجود در اين رودخانه شده است. ميزان اين آلودگي به حدي بود که موجبات نگراني ساکنان منطقه را فراهم کرد. گزارش‌هاي رسمي نشان مي‌دهند، در اثر نشتي سيانور در آب رودخانه ساروق تکاب، فعاليت کارخانه استحصال طلاي آق‌دره تکاب به مدت چهار ماه در همان زمان متوقف شد. نشت شديد سيانور از سد باطله کارخانه‌هاي استحصال طلاي دو معدن زره‌شوران و آق‌دره صورت مي‌گيرد و نفوذ آن در رودخانه‌ها و چشمه‌هاي آب زيرزميني باعث شده حتي آب آشاميدني مناسب در دسترس اهالي منطقه قرار نگيرد. به‌همين‌دليل، بسياري از اهالي آق‌دره با مشکلات دنداني و بيماري‌هاي لثه درگير هستند. همه اين گزارش‌ها نشان مي‌دهند، علاوه بر سهم ناچيز نيروي کار بومي در معدن طلاي آق‌دره، نه آب سالمي براي آشاميدن مانده و نه زميني براي زيست انسان...!

 

درجشنواره ملی شکوه شکیبایی:  فرحناز هاشمی در بخش دلنوشته ترکی مقام اول را كسب كرد

در این جشنواره هنرمندان 28 استان کشور در آثار ارسالی خود به تبین شخصیت و جایگاه بانوی صبر و شکیبایی پرداختند

سومین جشنواره ملی شکوه شکیبایی در زنجان به کار خود پایان داد.

به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز زنجان؛مقدم دبیر این جشنواره گفت: 750 اثر در قالب شعر، مقاله ،دلنوشته و داستان از سراسر کشور به سومین جشنواره ملی شکوه شکیبایی ارسال شده بود.

درویش امیری استاندار زنجان در این مراسم با اشاره به جایگاه فرهنگی مذهبی استان زنجان برگزاری این جشنواره را گامی در راستای تکریم بانوی صبر وشکیبایی دانست.

حجت الاسلام شاهمرادی دبیرشورای فرهنگ عمومی کشور با اشاره به لزوم ارتقای سطح این جشنواره از سطح ملی به بین المللی گفت: هنرمندان 28 استان کشور در آثار ارسالی خود به تبین شخصیت و جایگاه بانوی صبر و شکیبایی پرداختند.

در بخش مقاله و داستان فارسی  این جشنواره ابراهیم صالحی حاجی آبادی و سمانه خلف زاده از قم حائز رتبه برتر شدند.

در داستان ترکی هم حمید رضا بازرگان و شعبان کریمی هر دو از زنجان به عنوان نفرات برگزیده انتخاب شدند.

درشعر فارسی وترکی به ترتیب خانم نغمه مستشار نظامی از کیش وسید رضا موسوی از زنجان اول شدند.

زهرا شرفی از نیشابور در دلنوشته فارسی و سیده فرحناز هاشمی  در دلنوشته ترکی  تکاب مقام اول را بدست آوردند.

گشایش نمایشگاه کتاب در تکاب

نمایشگاه کتاب به مناسبت گرامیداشت هفته وحدت، در شهرستان تکاب گشایش یافت.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز آذربایجان غربی، در این نمایشگاه 40 هزارجلد کتاب در 6 هزار عنوان به نمایش گذاشته شد.
نمایشگاه کتاب تکاب به مدت یک هفته برای بازدید علاقمندان دایر است.
 

 

تکاب؛ شهر فراموش شده!

http://aftabeyazd.ir/?newsid=57104

 روزنامه آفتاب يزد: عده‌ای از اهالی شهرستان تکاب به‌ویژه روستاهای اطراف آن با ارسال مطلبی به روزنامه، از استاندار استان آذربایجان غربی و مسئولان ذیربط تقاضای رسیدگی به درخواست‌هایشان را دارند که به شرح زیر به اطلاع می‌رسد:
1ـ لوله‌کشی گاز شهری در روستاهای اطراف تکاب که چند کیلومتر با شهر فاصله دارد، به دلیل اینکه این منطقه در پاییز و زمستان سردسیر است، سرد و غیرقابل زندگی است، وسایل گرم‌کننده به وی‍ژه گاز شهری یکی از ضروری‌ترین نیاز ساکنان است.
2ـ وضع جاده اصلی اسفبار و غیرقابل تحمل است و هر لحظه احتمال بروز حوادث ناگوار رانندگی وجود دارد.
3ـ ضرورت ساخت مرکز بهداشتی، درمانی و پزشکی در روستاهای اطراف تکاب.
4ـ توزیع به موقع و مداوم نفت سفید و کپسول گاز تا زمان لوله‌کشی گاز شهری.
جمعی از اهالی روستاهای اطراف تکاب و حومه

لينك مطلب روزنامه آفتاب يزد :

http://aftabeyazd.ir/?newsid=57104

علی سعیدی  مدیر  شبکه بهداشت و درمان  تکاب شد

معاون امور بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی آذربایجان غربی گفت: اجرای طرح تحول سلامت موجب نوعی عدالت در ارائه خدمات درمانی و پرداخت هزینه ها شد.

 

به گزارش خبرنگار ایرنا، رسول انتظارمهدی عصر چهارشنبه در آئین تودیع و معارفه مدیران پیشین و جدید شبکه بهداشت و درمان شهرستان تکاب با گرامیداشت یوم الله 13 آبان، اظهار کرد: با اجرای طرح تحول سلامت در دولت تدبیر و امید پرداخت هزینه های درمانی توسط مردم کاهش بسیار چشمگیری داشته است.
وی افزود: طرح تحول سلامت موجب ارتقاء و بهبود شاخص های بهداشتی و درمانی در کشور شده است.
انتظار مهدی اظهار کرد: با اجرای طرح تحول سلامت در کشور روند دسترسی به امکانات و خدمات درمانی و اقدامات اولیه پزشکی راحت تر شده و رضایتمندی از اجرای این طرح در سراسر کشور مشهود است.
فرماندار تکاب نیز در این آئین گفت: افزایش و بهبود کیفیت سطح خدمات بهداشتی و درمانی در دولت تدبیر و امید غیرقابل انکار است.
ایرج ثقفی افزود: دولت یازدهم توجه جدی برای توسعه خدمات بهداشتی و درمانی در مناطق محروم کشور داشته و از این رو طرح تحول سلامت به خوبی خلاء های موجود در این بخش را پوشش داده است.
وی اظهار کرد: با اجرای طرح تحول سلامت، امکانات مناسبی در بخش بهداشت و درمان تکاب فراهم شده است.
ثقفی بیان کرد: در سه سال گذشته کمبود ها و نیازمندی های بخش بهداشت و درمان تکاب تامین شده و تجهیزات پزشکی متناسب با جمعیت شهرستان تکاب خریداری و در بیمارستان و مراکز بهداشتی و درمانی این شهرستان راه اندازی شده است.
به گزارش ایرنا، در این آئین علی سعیدی به عنوان مدیر جدید شبکه بهداشت و درمان شهرستان تکاب معرفی و از خدمات مدیر پیشین این مجموعه قدردانی شد.


قاتلان معلم جوان دستگیر شدند

به گزارش ماهنامه تكاب ، ساعات پایانی یکشنبه هفته جاری بود که کشف یک جسد سوخته در یکی از جاده‌های روستاهای تکاب از توابع استان آذربایجان غربی به دادسرای این شهرستان گزارش شد. بر اساس تحقیقات اولیه مشخص  شد که قاتل که پسری ۲۵ ساله و معلم است، شامگاه از منزل خود […]

به گزارش ماهنامه تكاب به نقل از میزان، ساعات پایانی یکشنبه هفته جاری بود که کشف یک جسد سوخته در یکی از جاده‌های روستاهای تکاب از توابع استان آذربایجان غربی به دادسرای این شهرستان گزارش شد.
بر اساس تحقیقات اولیه مشخص  شد که قاتل که پسری ۲۵ ساله و معلم است، شامگاه از منزل خود در شهرستان تکاب خارج شده و توسط فرد یا افرادی به قتل رسیده و در داخل خودروی سواری سوزانده شده است.
حمید مصطفوی بازپرس این پرونده در گفت‌وگو با خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان با تشریح جزئیات این قتل گفت: مقتول «الف – ک» به شغل معلمی اشتغال داشته شب حادثه پس از خروج از منزل خود ناپدید شده و در نهایت بر اساس گزارش‌های مردمی، جنازه سوخته وی در یک خودرو ۴۰۵ در جاده روستایی قره عمر – گوی آغاج در ۲۵ کیلومتری شهرستان تکاب کشف شد.
مصطفوی گفت: تحقیقات نشان می‌داد که آتش گرفتن خودرو بر اثر تصادف یا برخورد با صخره نبوده است و علت دیگری دارد.
بازپرس جنایی تکاب افزود: در ادامه، تحقیقات برای شناسایی قاتل یا قاتلان و کشف علت قتل براساس سرنخ هایی که از این جنایت به دست آمده آغاز شد تا نهایتا پس از بررسی‌ پرینت مکالمات مقتول و تحقیقات پلیسی و بازپرسی راز این جنایت مخوف کشف و قاتلان که یک زن و سه مرد بودند در کمتر از ۲۴ ساعت دستگیر شدند.
وی تصریح کرد: تحقیقات برای شناسایی علت قتل در دست اقدام است.

یک کشته و یک زخمی در سانحه رانندگی جاده تکاب- بیجار

ماهنامه تكاب- برخورد شدید یک دستگاه خودروی پراید با خودروی سمند در جاده تکاب - بیجار موجب جان باختن یک تن و زخمی شدن یک تن دیگر شد.

 

رئیس پلیس راه شاهین دژ - تکاب روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: این سانحه رانندگی عصر امروز در 15 کیلومتری جاده تکاب -بیجار، حوالی روستای دورباش تکاب رخ داد و بر اثر آن راننده خودروی سمند در دم جان باخت.
سروان بابک رضانژاد گفت: یکی دیگر از سرنشینان خودروی سمند نیز زخمی و به علت شدت جراحات وارده به بیمارستان منتقل شد.
وی اظهار کرد: در این تصادف رانندگی خودروی پراید به دلیل بی احتیاطی با سرعت زیاد از جاده فرعی وارد جاده اصلی شده و به شدت با خودروی سمند برخورد کرده بود.
وی بیان کرد: شدت برخورد به حدی بود که خودروی سمند از مسیر خود منحرف شد و از روی پل محل حادثه سقوط کرده و منجر به کشته و زخمی شدن راننده و سرنشین آن شد.
سروان رضانژاد اضافه کرد: بی احتیاطی، رعایت نکردن حق تقدم و بی توجهی به علائم راهنمایی و رانندگی از سوی راننده خودروی پراید علت وقوع این سانحه رانندگی است.

کار به جایی رسیده که هر کس حق خواهی می کند، مورد اهانت قرار می گیرد

افزایش پیدا نکردن مبلغ یارانه ها تخلف محسوب می شود
تحقیق و تفحص از کل ماجرای شلاق خوردن خواهد بود و هر نهاد و وزارت خانه ای که در این ماجرا دخیل بودند، تحقیق و تفحص خواهد شد، زیرا با این کار مشخص می شود، آیا نهادهای درگیر، توانسته اند به وظیفه خود به خوبی عمل کنند یا نه؟!
اوایل خرداد ماه گذشته بود که فضای مجازی، پذیرای عکس‌های دلخراشی از کارگران شلاق خورده معدن طلای آق دره شد. این اخبار در حالی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد که مسئولان و دولتمردان ـ که داعیه دار حمایت از کارگر هستند ـ هیچ کاری در این زمینه انجام ندادند.
 
به گزارش «تابناک»، هرچند هر از گاهی اعتراضاتی از سوی برخی مراجع نظارتی در خصوص این برخورد شده بود، تا کنون نتیجه ای به دست نیامده است. با این حال، گویا مجلس شورای اسلامی می خواهد این موضوع را از راه دیگری پیگیری کند تا شاید به نتیجه ای برسد!


نمایندگان مجلس برای احقاق حق کارگرانی که در این روز شلاق خورده بودند، تقاضای تحقیق و تفحص در مورد نحوه شلاق خوردن کارگران معدن روستای آق دره تکاب را در دستور کار خود قرار داده اند و بنا بر آن، قرار است، اعضای کمیسیون اجتماعی مجلس پس از تصویب این طرح در مجلس در خصوص کلیه ابعاد این ماجرا تحقیق و بررسی بکنند.

سهیلا جلودار زاده، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در خصوص این موضوع اظهار داشت: بعد از این اتفاق که در یکی از شهرهای آذربایجان غربی رخ داد، نمایندگان مجلس و اعضای کمیسیون اجتماعی مجلس، از مراجع زیربط درخواست ارائه گزارش در خصوص این رخداد را داده بودند، ولی گزارش هایی که به کمیسیون داده شده، گزارش هایی نبود که قانع کننده باشد.

وی در ادامه افزود: اعضای کمیسیون به دلیل اینکه مراجع در خصوص این موضوع پاسخگو نبودند، برای جلوگیری دوباره از چنین پیشامدی لازم دیدند که تحقیق و تفحص در خصوص این موضوع صورت گیرد تا عبرتی باشد برای کسانی که دیگر بار در مقابل کسانی که حق خواهی می کنند و در فکر مطالبه حقوق خود هستند، برخورد اینچنینی کنند.

وی درباره دامنه این تحقیق و تفحص و مراجعی که باید به نمایندگان پاسخگو باشند، اظهار داشت: تحقیق و تفحص کلا از این ماجرا خواهد بود و هر نهاد و وزارت خانه ای که در این ماجرا دخیل بودند، تحقیق و تفحص خواهد شد، زیرا با این کار مشخص می شود، آیا نهادهای درگیر، توانسته اند به وظیفه خود به خوبی عمل کنند یا نه؟!

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس درباره علل انجام این تحقیق و تفحص نیز گفت: عاملی که باعث شد تا به فکر تحقیق و تفحص بیفتیم، این بود که احساس کردیم، در این ماجرا با مردم بازی شده و حقوق افراد در آن نادیده گرفته شده است؛ بنابراین مجلس پیگیر این ماجرا شد.

وی همچنین ادامه داد: حق اعتراض، حق دریافت حقوق بموقع، حق امنیت شغلی، حق رسیدگی در هیأت های تشخیص و هیأت های حل اختلاف که مراجع قانونی رسیدگی به مسائل کارگری هستند، حق رعایت عدالت در نوع برخورد نیروهای اطلاعاتی و امنیتی با این افراد که همگی جزو حقوق شهروندی هستند، در مورد این افراد در نظر گرفته شده است.

نماینده مردم تهران افزود: انقلاب اسلامی ایران با تلاش و زحمت کارگران در 38 سال گذشته، روی پای خود ایستاده است. انقلاب با تلاشی که این افراد در زمان قبل از انقلاب انجام دادند، قدم های بزرگی در مسیر پیروزی برداشت. این کارگران بودند که در زمان خفگان رژیم گذشته با اعتصابات، و شلاق خوردن های زمان شاه، و با به شهادت رسیدن در بعد از انقلاب خدمات بزرگی به این کشور کرده اند.

بنابراین، روا نیست با کارگران برخورد شهروند درجه سه شود. این ها برده نیستند و شهروندان این کشور هستند. هیچ کس حق ندارد به آنان توهین کند و جایگاه این افراد به شأنی که امام برای آنها قائل شده باید برسد. امام در جایی گفته، خداوند هم کارگر است و پیامبر بر دست کارگر بوسه می زند.

نماینده تهران گفت: متأسفانه به جایی رسیده ایم که هرکس حق خواهی می کند، تمام حیثیت و شخصیتش زیر سؤال می رود و به او اهانت می شود. قطعا مجلس تا آخرین لحظه پای این کار خواهد ایستاد تا در مورد این افراد کامل احقاق حق شود.

شماره «۱۵»ماهنامه تکاب منتشر شد

شماره «۱۵»ماهنامه تکاب منتشر شد

ماهنامه اجتماعی- ورزشی تکاب
صاحب امتیاز و مدیر مسئول : نظام مشرفی نبی کندی
سردبیر: امیر خالق نژاد
مدیر طراحي: مهران محمودي
همكاران: ناصر شريفي
توزيع : دلاور مشرفي - ميلاد مشرفي
چاپ : روزتاب
آدرس: تکاب- خ انقلاب- پاساژ ولی عصر( نعمت اللهی) - جنب دفتر نشریه تخت سلیمان
دفتر فروش: خیابان انقلاب- جنب مخابرات مطبوعاتی اندیشه
شماره تماس:
09365956068-09149813927مدیر مسئول و امور آگهی ها
09144820324سردبیر
ماهنامه تکاب آماده دریافت مقالات شما می باشد .


برای تهیه به مطبوعاتی خالق نژاد مراجعه نمایید
ماهنامه تکاب تنها نشریه محلی و اختصاصی شهر تکاب
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ما در تماس باشید
@zaniar_6309365956068

فرماندار تکاب تاکید کرد ضرورت ارائه و ثبت اطلاعات درست در سرشماری نفوس و مسکن

ماهنامه تكاب-فرماندار تکاب بر لزوم ارائه و ثبت اطلاعات درست و دقیق در سرشماری نفوس و مسکن تاکید کرد.

به گزارش خبرگزاری فارس از تکاب، ایرج ثقفی عصر امروز در جمع دهیاران شهرستان تکاب، اظهار داشت: توسعه ایران اسلامی در گرو برنامه‌ریزی‌های حاصل از داده‌های آماری سرشماری نفوس و مسکن است.

وی با بیان اینکه لازم است اطلاعاتی که در سرشماری نفوس و مسکن به ثبت می‌رسند دقیق باشند، تصریح کرد: صحت آمار و اطلاعاتی که در سرشماری به ثبت می‌رسد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

فرماندار تکاب با بیان اینکه اجرای برنامه‌ریزی‌های موفق در گرو وجد آمار و اطلاعات درست در سرشماری نفوس و مسکن است، اظهار داشت: پایه و اساس توسعه براساس آمار جامع از وضعیت کلی کشور و مردم هر کشوری است.

این مسؤول با بیان اینکه لازم است دهیاری‌ها نیز در این خصوص همکاری لازم را داشته باشند، خاطرنشان کرد: باید دهیاران نسبت به در اختیار قرار دادن تمام امکانات خود در سرشماری نفوس و مسکن مشارکت داشته باشند.

ثقفی تشویق و ترغیب مردم برای مشارکت هر چه بیشتر در ثبت‌نام اینترنتی را توسط دهیاران خواستار شد و اذعان داشت: باید دهیاران نسبت به توجیه مردم در روستاها اقدام کنند تا شاهد مشارکت هر چه بیشتر در این خصوص باشیم.

فرماندار تکاب با بیان اینکه بخش عمده‌ای از مردم شهرستان تکاب در روستاها زندگی می‌کنند، اظهار داشت: توسعه، عمرانی و آبادانی و حتی ایجاد اشتغال در روستاها و برنامه‌ریزی برای تمام این موارد در گرو داشتن اطلاعات درست و دقیق است.

این مسؤول با بیان اینکه از 24 مهر ماه سرشماری اینترنتی به اتمام خواهد رسید و سرشماری به صورت حضوری و چهره به چهره آغاز خواهد شد، یادآور شد: لازم است تا ماموران سرشماری با دقت هر چه بیشتر نسبت به ثبت اطلاعات اقدام کنند.

ثقفی تصریح کرد: مشارکت مردم در این سرشماری وظیفه همگانی است و براساس توصیه‌های علما لازم است تا تمام مردم در این سرشماری مشارکت موثر داشته باشند.

شماره چهاردهم ماهنامه تکاب منتشر شد

بوی کاغذ ، لذت ورق زدن روزنامه
شماره چهاردهم ماهنامه تکاب منتشر شد
ماهنامه تکاب تنها نشریه اختصاصی شهر   در ۸ صفحه  اواخرهرماه منتشر می شود
برای تهیه  این شماره به مطبوعاتی خالق نژاد مراجعه نمایید.

ماهنامه اجتماعی ورزشی تکاب
صاحب امتیاز و مدیر مسئول: نظام مشرفی نبی کندی
سردبیر:امیرخالق نژاد
مدیر طراحی: مهران محمودی
همکاران : مهدی نجفی - ناصر شریفی
امور توزیع: دلاور مشرفی-میلاد مشرفی
چاپ : روزتاب
آدرس دفتر: تکاب- خیابان امام پاساژ ولیعصر ،طبقه همکف
دفتر فروش: خیابان انقلاب، جنب مخابرات ، مطبوعاتی اندیشه
تماس: 09365956068-09149813927

دومين گردهمايي خبرنگاران ايكنا به روايت  تصوير

ادامه نوشته